fereshteye.tanhaei | ||
|
■اینجـا مَنـ مینِویسَـم...(!) ✔خُــودَم را... /. ✔لَحظِه هایَم را... /. ✔عَصَبانیَتَــم را... /. ✔دِلتَنگی هایَم را... /. ✔غُرغُر هایَم را /. ■گِـلِه هـایی کِ هیچـ گـاه بِ زَبانـ آوَردِه نِمیشَوَنـد وَ مُدامـ نِوِشتِه میشَوَنـد(!) ■چیزهایی کِ روزی آزارَمـ میـدادِه...(!) ✔خُــودَم را... /. ✔تـــو را... /. ✔او را... /. ✔همـــه را /. ■تویِ آشُفتِـه تَرینـ لَحَظاتـ هَم مَرا بِبینـی ظاهِـرَم آرام اَستـ /.(!) ■اما اینجـا کَلَمِـه هام فَــریاد اَستـ... (!) ✔اینجا مالِـ مَنـ اَستـ... /. ✔مالِـ خـودَم /. ■هَــر جــور دِلَــم بِخواهَد توشـ مینِویسَـم (!) ✔تا آرامَم کُنَـد /. ✔وَقتـــی صِـدا کَـــم مــی آوَرَم.../ ✔وَقتـــی دَردَم میگیـــرَد /. ✔وَقتـــی بُغضـ میکُنَــم... /. ✔وَقتـــی میمیرَمـ /. ■هَــرکَسـ دِلَــشـ گِرِفتـــه اَســتـ اَز اینـ جـــا بِرَوَد (!) ◄اینجــا اُتــاقِ خاطِراتِ تَرَکـ خُوردِه مَـــنـ اَستـ.(!):|► اَز شنآختـــטּ و شنـآخته شدטּ بیـزآرمـ آدمـآ وقتـے همـو میشنــآسـטּ از ڪنآر همـ رב میشـטּ/. سـآده بـے احسـآس بے فڪــــر:)(!) ✘پَس سعـــی نڪـטּ منــو بشنـآسـے✘ :)(!) بگـذآر بگـذآرو بگـذر اینـ گذشتـטּ هـآ غریب نیسـت/. من بهـ ندآشتنـ هـآ و از בستـ בآבنـ هـا عـآدت בآرمـ :)(!) مـَن هَمینـمـ (!) ◄ نـَﮧ چـِشـماטּ ِ آبـےِ دارَمـ ◄ نـَﮧ کـَفـش ِ پـاشـنـﮧ بُـلـَنـد . . ◄ ڪَتـانـی میپـوشـَُمـ (!) ◄ روی ِ چـَمـَטּ هـا غـَلـتـ مـیزَنَـمـ ◄ نـِگـَراטּ ِ پاڪ شـُدטּ ِ رُژ ِ لـَبـَمـ نیـسـتَمـ . . . ◄ خـالـِصـانـﮧ هَمینـَمـ (!) مینویسیم از روزهای توجیه و اعتراض من فقط... یک سوال ساده می کنم؟؟ خب!! آخرش که چه؟؟ من به چشم تو! تو به حرف من! من به کار تو! تو به درد من! فرود تو به آسمان! سقوط من،هبوط بر زمین! من به کفر تو! تو به دین من! شک من به تو اعتماد تو به خود!!!! نه من مجاب می شوم! نه فکر می کنی کمی!! پس چرا نمی روی؟؟؟ هر کسی به دین خود! آخرش که چه؟؟ نه تو نه من!!! همین!!! چشم های تو.... عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی...
امسال هم مثل هر سال بدون تو تموم شد
گفت فرق رویا با آرزو چیست؟ سلام دوســـــــــت گلم به وبلاگ من خوش اومدي
ميگـــــــــــما اگه دوس داشتي يه نظري هم بده قربونت
مترسک تو اینجا چه میکنی؟ عشق زمینی پوچیِ احمقانه ای دارد که دلت و همه ی احساست را به بند می کشد.. تو مرا آنقدر آزردی .. ديدي اي دل عاقبت زخمت زدند؟ بيمــاری سَختــی گرفتــــه ام نامَش تنهايــی است...!!
من مرده ام, من سالها پيش مرده ام سالها پيش شايد شبي كه اذرخشي تمام هستيم را زيرو رو كرد يا وقتي كه از شدت درد در چشمان خسته ي زمان به شماره افتادم و تمام زندگيم يكباره فنا شد آن وقت كه غم به دنيا نيامده بود و روي صورت خورشيد هنوز چروك نيفتاده بود انروز كه ماه گريه نميكرد و سايه ها ي سرد فقط يك اسم بودند و يك خواب عميق, سالروز شكوفائي عاطفه ام را شياطين با خون جشن گرفتند و خونخواران رذل مهمانان ان شدند روي پيكر نحيف و خسته ي من پايكوبي كردند وتكه تكه هاي وجودم را با لاشخور صفتان به پذيرائي نشستند ومن تنها در خودم شكستم, بوئيدن مرگ تنها ارزويم بود, خواب بارون روياي هميشگيم بود اما ديگه نه ناي رفتن داشتم و نه ياري موندن , همون روز بود كه سر بر بالين گورستانم گذاشتم .. اري اينجا ارامگاه كسي است كه ميداند هميشه تنهاست.....
گاهي؛ هرچه از دنيا مي خواهي، نمي دهد! اصلا دست به هر كاري مي زني، نميشود.... آنقدر نمي شود كه تو هم ديگر نمي خواهي! برايت خواستن نامفهوم مي شود..... ديگر برايت مهم نيست ؛ كه هنوز قلبي براي تو به تپش نيفتاده.... يا كه، اين زمستان هم برف نباريد! يا اينكه هيچ راه رهايي از اسارت نيست ! يا نمي شود فرياد زد چه برسد به پرواز! يا كسي نيست منجي شود! آن وقت ديدي.... ديگر دنيا را نميبيني! و فرو مي روي در خودت ، نفسهايت.... نفس ميكشي.... نفس ميشوي...
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
گاهــــــے دلم برای خودم تنگ میشود
یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد! یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق اومیگذرانم! کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم! یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ،همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد! یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگربرایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست! یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا !
[ پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:دوستت دارم, ] [ 23:30 ] [ boshra ]
آدما رو می بینی !!!!!!!!!!!! وقتيـ♠ ــ کهــ♠ ـ ديگر نبود منـ♠ ــ بهــ♠ ـ بودنشـ♠ ــ نيازمند شدمـ♠ ـــ
شبهـــــا زیــــر دوش آب ســرد... پرونده ی پدر...
نامت چه بود؟ آدم فرزند؟ من را نه مادری نه پدری بنویس اول یتیم عالم خلقت محل تولد؟ بهشت پاک اینک محل سکونت؟ زمین خاک آن چیست بر گرده نهادی؟ امانت است قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا اینک به اندازه ی سایه ی بختم به روی خاک رنگت؟ اینک فقط سیاه ز شرم چنین گناه وزنت؟ نه آن چنان سبک که پرم در هوای دوست نه آن چنان وزین که نشینم بر این زمین جنست؟ نیمی مرا ز خاک نیم دگر خدا شغلت ؟ در کار کشت امیدم به روی خاک شاکی تو ؟ خدا نام وکیل ؟ آن هم فقط خدا جرمت ؟ یک سیب از درخت وسوسه تنهاهمین ؟!! همین!!! حکمت ؟ تبعید در زمین همدست در گناه ؟ حوای آشنا ترسیده ای ؟ کمی ز چه ؟ که شوم اسیر خاک دلتنگ گشته ای ؟ زیاد برای که ؟ تنها فقط خدا آورده ای سند ؟ بلی چه ؟ دو قطره اشک داری تو ضامنی ؟ بلی چه کس ؟ تنها کسم خدا در آخرین دفاع ؟ می خوانمش چنان که اجابت کند دعا ... زخمها و دردهای آدم سرمایه است!...
راهــــــی برای رفتـن این روزها دلم اصرار دارد....
گستاخ تر می شوم آنجایی که مردمش
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم ! می شود ! آرام تلقین می کنم حالم ، نه ، اصلا خوب نیست .... تا بعد، بهتر می شود .... فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین ! خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست ! این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم
اگه گریه بزاره مینویسم....کدوم لحظه تورو از من جدا کرد؟؟؟؟؟نگو اصلا نفهمیدی نگو نه....تو بودی اونکه دستامو رها کرد.....خودت گفتی خداحافظ تموم شد!!!!
من و تو سهممون از عشق همین بود؟؟؟خود تو حرمت عشق رو شکستی....بریدی آخر قصه همین بود؟؟؟؟اگه مهلت بدی یادت میارم.....روزایی رو که بی تو عین شب بود....تموم سهمت از دنیا عزیزم بزار یادت بیارم یه وجب بود.... بهت دادم تموم آسمونو خودم ماهت شدم آروم بگیری.....حالا ستاره ها دورت نشستن....منو ابری گذاشتی و داری میری!!!!بیا یرگرد از این بن بست بی عشق.....بزار این قصه اینجوری نباشه.....آخه بذر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه؟؟؟؟ خداحافظ نوشتن کار من نیست....آخه خیلی باهات ناگفته دارم!!!! اگه گریه بزاره مینویسم.....
می نویسم مینویسم از تو تا جسم کاغذ من جان دارد
نفس می کشم نبودنت را گناهم چه بوده به جز عاشقی به جز مهربانی راستی و دلدادگی گناهم چه بوده که این قلب پاک اسیری شده در نگاه تو باز گناهم چه بوده که در آسمان ندارم امید نگاهی ز ماه گناهم چه بوده که در روز و شب دو چشمم بباریده در هر نفس گناهم چه بوده که در زندگی شدم عاشق عشق و ویرانگی گناهم چه بوده که سر گشته ام شب و روز نظر بر رهت بسته ام گناهم چه بوده که عاشق شدم ز دوری به رنگ شقایق شدم گناهم چه بوده که عشقم تویی تمام وجودم سراپا تویی گناهم چه بوده مه دلخسته ام دلم را به مهرت گرو بسته ام گناهم چه بوده که عاشق شدم ز دوری به رنگ شقایق شدم گریه کردی غلط» بودم اما .. شانه هایم زیر بار غم شکست آدمهای ساده را دوست دارم. همان ها که برای همه لبخند دارند همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند. آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است بسکه هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد. آدم های ساده را دوست دارم. بوی ناب " آدم "می دهند .....
امروز هم گذشت یه روز دیگه از روزهای بی تو بودن هنوز از این روزهای وحشتناک باقی مونده … تنهای تنها میون این همه آدم سخته. دلم میگیره وقتی بهش فکر میکنم وقتی نگاه می کنم وتا فرسنگها کسی را پشت و پناهم نمی بینم خسته شدم از این همه لبخند زورکی از این همه بهونه الکی ای کاش یه ذره فقط یه ذره شهامت داشتم اونوقت واسه پنهون کردن بغض تو گلوم سرفه نمی کردم ونمی گفتم مثل اینکه سرما خوردم اونوقت دیگه بهونه اشکام رفتن پشه تو چشمم نبود خسته ام از جواب دادن های دروغکی از اینکه به دروغ بخند مو اعلام رضایت بکنم تا کسی نفهمه روزگارم عالیه برای سوختن برای نابودی من به اینا کار ندارم دلم واسه تو تنگ شده .
خارج از وزن، سبک، وحشی به ته خط رسیدن...
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |