قالب پرشین بلاگ


fereshteye.tanhaei
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان fereshteye.tanhaei و آدرس fereshteye.tanhaie.LoxBlog. ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!
...
میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،
میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،
میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،
هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….
نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،
حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….
تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….
کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،
روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟
چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،
چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟
فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ،
برو که تو با یک نفر راضی نیستی!
از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،
محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….
از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،
شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،
تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،
میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….
از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،
یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….

[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 23:50 ] [ milad261 ]

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی...
دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم...
درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی...
گوش خواهم داد بی هیچ سخنی...
در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی...
در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی...
این گونه شاید احساساتم نمیرد؛
همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست...
خیلی ها می روند تا ثابت کنند که تا همیشه، عاشقند

[ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 3:24 ] [ boshra ]

 

she stares at me every day

from a picture of her youth

knowing what she'd do to me

she's hiding the truth

and she knows just what she will become

and she knows just how it will be done



 every night i say i love you

  and every night i say how are you

and every time i look into those eyes i see a vision of me

i love you infinity



her confidence used to amaze me

before she gave up on me

and now i can't stop thinking

what we were and what we could be

and she knew just what she would become

and she knew just how it would be done



 every night i say i love you

  and every night i say how are you

and every time i look into those eyes i see a vision of me

i love you infinity



spending the night talking about the future

and what it holds for us

it took so long for me to get used to her

and all that she does

she promised me she'd work around the things

that kept her from me

as she said i love you infinity



 every night i say i love you

 and every night i say how are you

and every time i look into those eyes i see a vision of me

i love you infinity

every night i say i love you

and every night i say how are you

and every time i look into those eyes i see a vision of me

i love you infinity

infinity
 

 

 

[ شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 1:10 ] [ milad261 ]

 بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه مساله هاست...
 
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 23:34 ] [ milad261 ]

روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یك جنس است ...

      

[ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 20:45 ] [ milad261 ]

یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد / طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم /

یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا / دگر حتّی طلب آب ز دریا نکنیم / 

یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم / طلب سوختن بال و پر کس نکنیم /

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم / گرکه درخویش شکستیم صدایی نکنیم / 

خود بسازیم به هردرد که ازدوست رسد / بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم / 

و به هنگام عبادت سرسجاده ی عشق / جز برای دل محبوب دعایی نکنیم /

یاورخویش بدانیم خدا یاران را / جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم / 

گله هرگزنبود شیوه ی دلسوختگان / با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم /

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپرشدنش ساز و نوایی نکنیم /

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست / گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم /

دوستداری نبود بندگی غیر خدا / بی سبب بندگی غیرخدایی نکنیم / 

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد / طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم /

 

 

[ پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, ] [ 13:28 ] [ milad261 ]

 مردها هم قلب دارند

فقط صدایش آرامتر از صدای ِ قلب یک زن است 

مردها هم در خلوتشان

برای عشقشان گریه میکنند

شاید ندیده باشی امّــا

همیشه اشکهایشان را

در آلبوم ِ دلتنگی شان  " قــاب" میکنند...

 

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ 21:53 ] [ milad261 ]

 فقط برای خودم هستم ...!

من ...؟!

چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست ...

این من! نه زیبایم، نه مهـربانم ... نه عـاشق و نه محتاج نگاهی ...!

فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست ...

فقط برای خودم هستم ... خوده خودم! مال خودم! صبورم و عجول ...!

سنگین، سرگردان، مغرور، قـانع، با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد ...!

و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی؛

هیچ ندارم

راهت را بگیــر و بـــــــرو

حوالی ما توقف ممنــــوع است ...!
 
[ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, ] [ 1:21 ] [ milad261 ]

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

 

تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بوده‌ای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟


گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو آیا قاصدک‌های رها را دیده‌ای هرگز،
که از شرم نبود شاد‌پیغامی،
میان کوچه‌ها سرگشته می‌چرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی می‌کند
چیزی نمی‌خواهد

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

و چشمان تو آیا سوره‌ای از این کتاب هستی زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو از خورشید پرسیدی، چرا
بی‌منت و با مهر می‌تابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعله‌های شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شب‌تابی سخن گفتی
از او پرسیده‌ای راز هدایت، در شبی تاریک؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو آیا، یاکریمی دیده‌ای در آشیان، بی‌عشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیده‌ای، رخ از نگاه عاشقان نیمه‌شب‌ها بربتاباند؟
تو آیا دیده‌ای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو آیا خوانده‌ای با بلبلان، آواز آزادی؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو آیا هیچ می‌دانی،
اگر عاشق نباشی، مرده‌ای در خویش؟
نمی‌دانی که گاهی، شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی ولیکن سینه‌ات لبریز از عشق است…

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، داده‌ای آیا ؟!

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
تو آیا جمله می‌سازی؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

نفهمیدی چرا دل‌بستِ فالِ فالگیری می‌شوی با ذوق!
که فردا می‌رسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب می‌آید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

تو فهمیدی چرا همسایه‌ات دیگر نمی‌خندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بی‌آبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمی‌تابد؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کرده‌ای آیا؟

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

جوابم را نمی‌خواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیده‌ام در تو!
که عاشق بوده‌ام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته می‌دانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته می‌خوانی

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

 

[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:15 ] [ milad261 ]

 قطار می رود ...

تو می روی ...

تمام ایستگاه می رود ...

و من چقدر ساده ام که سال های سال، در انتظار تو؛

کنار این قطار رفته ایستاده ام؛

و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام ...!
 
[ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, ] [ 17:19 ] [ milad261 ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگم خوش اومدي ................................................ كــــــاش آن گــــــــل بوته ي بــــي رنگ قالي ميشـــدم ميگذشتـــــي بر گلستانم شبـــــــي شايد مــلول مينشستــــــي خيره ميمانـــــدي به من غرق در افكار و روياهــــاي دور كــــــــاش دستي ميـــكشيدي روي گل برگ د لـــــــــــم آه بي جان مـــــــرا كاش ميديدي گــــــل بي رنگ قالـــــــي و طــــاق آرزو دارد بمـــــيرد زير پـــــــــــــــا ................................................
امکانات وب
ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 144
بازدید کل : 73676
تعداد مطالب : 113
تعداد نظرات : 70
تعداد آنلاین : 1

Alternative content